چندین تکنیک فروش عالی

در این مقاله خواهید آموخت:
افرادی که در روند فروش دخیل هستند
- خریدار: فردی است که میخواهد خرید کند؛
- فروشنده: فردی است که میخواهد بفروشد؛
- محصولات یا خدمات: کالاهایی هستند که خریدار و فروشنده را به عرصهی مشترک میآورند؛
- فرایند فروش: فعالیتهایی که شرکتها یا کسبوکارها برای فروش کالاها یا خدماتشان انجام میدهند.
دلیل اهمیت فروش چیست؟
موفقیت هر سازمان، کسبوکار یا شرکتی به دپارتمان فروش آن وابسته است، زیرا فقط این بخش از سازمان است که پول و نقدینگی را تولید میکند. در ادامهی آموزش مهارت فروش به چند مورد از دلایل اهمیت فروش نیز اشاره میکنیم:
رشد کسبوکار
نکتهای که باید در ادامه آموزش مهارت فروش به آن اشاره کرد این است که اگر فروشندگان پیوسته فرایند فروش را تکرار کنند و بیشتر و بیشتر قرارداد ببندند، رشد کسبوکار نیز تداوم مییابد. اگر کسبوکاری پول بیشتری را به دست آورد، عملیات تجاریاش را گسترش میدهد و روند رشدش ادامه پیدا میکند.
حفظ مشتری
اگر متصدیان فروش برخورد مؤدبانه و ملایمی داشتهباشند، افراد بیشتری را جذب و حفظ میکنند. اغلب مشتریان فروشندگانی را دوست دارند که به جای تمرکز مطلق بر فروش محصولات، دربارهی محصول موردنظر اطلاعات دقیقی را به فرد ارائه میکنند.
تبدیل
بازاریابی و تبلیغات مشتریان را به سوی کالا یا خدمات شرکتها جذب میکنند و سپس آنها را به تقاضای آن محصول وادار میکنند. فروش بخش پایانی قیف بازاریابی است که مشتریان احتمالی را به مشتریان واقعی تبدیل میکند.
فروش فاصلهی بین مشتریان و شرکت را از طریق محصولی که میتواند نیازهای آنان را رفع کند، پر میکند. به طور معمول، کادر فروش با مشتریان بالقوهای سروکار دارند که قبلتر با محصولات آشنا شدهاند.
تکنیک های فروش
با توجه به توضیحی که ارائه شد، یک فروشنده حرفهای هر روز صبح باید به جای رفتن به سر کار خودش را برای حضور در یک مراسم مهم، یعنی مراسم فروش، آماده کند. در ادامه ۶ تکنیک مهم فروش را معرفی میکنم که روح نهفته در پس همه آنها این است که یک فروشنده موفق در درجه اول فردی است که میتواند به خوبی ارتباط برقرار کند.
تکنیک اول: ظاهر و پوشش فروشنده
یک فروشنده باید به سر و وضع خودش برسد و با پوشش مناسب و چهره بشاش در مهمانی فروش شرکت کند. هر مشتری یک مهمان محسوب میشود که میآید و چند دقیقهای با ما هم صحبت میشود.
به این دوستان جدیدتان حس خوب و اطلاعات مفید و مشاورههای عالی ارائه کنید و به این فکر نکنید که آیا آنها از شما خرید میکنند یا نه؟ به شما قول میدهم اگر شما میزبانهای خوبی باشید، مشتری حتما از شما خرید میکند.
تکنیک دوم: ارتباط با مشتری
همان طور که گفتم، قرار است با مشتری خودتان مثل یک دوست که به مهمانی دعوتش کردید برخورد کنید. با یک مثال ساده که حتما برای شما هم اتفاق افتاده منظورم را بهتر میرسانم. فروشندههای حرفهای همان افرادی هستند که بدون در نظر گرفتن این که آیا شما از آنها خرید میکنید یا نه، شما را به نوشیدن چای دعوت میکنند.
در این صورت حس مشتری نسبت به ما تغییر میکند و ممکن است خودش شروع کند به حرف زدن و بیان دغدغههایش. درست همین جا است که مشتری به شما میگوید من چه چیزی میخواهم و آن را چطوری به من بفروش.
به عنوان مثال، اگر در صحبتش بگوید «برای من مهم است که…» و یا این که «میدانید مساله این است که…» یعنی باید گوشهای شما تیز باشد تا مشکلش را بشنوید و دقیقا راه حلی که مشتری به آن نیاز دارد را به او پیشنهاد کنید. درک نیاز مشتری از مهمترین تکنیک های فروش است.

ارتباط با مشتری تنها مربوط به زمانی نمیشود که مشتری را برای اولین بار دیدهایم. ما باید ارتباطمان را با هر کسی که از ما خرید میکند (و یا فکر میکنیم خرید خواهد کرد) حفظ کنیم. حتما از مشتریها اطلاعاتی مثل نام، شماره تماس و تاریخ تولدشون را دریافت کنید و با راه اندازی یک سیستم مدیریت مشتری، با آنها به بهانههای مختلف ارتباط برقرار کنید.
لازم نیست همیشه آگهیها و تبلیغات کاری را برای مشتری ارسال کنید. بلکه میتوانید پیامهای تبریک و یا حتی احوال پرسیهای ساده را با آنها انجام بدهید. مطمئن باشید با این کار مشتریها را کنجکاو میکنید که باز هم به شما سر بزنند.
یکی از موارد مهم در تهیه بوم مدل کسب و کار این است که چه برنامهریزی و راهکاری برای ارتباط با مشتریان داریم. این امر نشان دهنده اهمیت این موضوع است. به شما پیشنهاد میکنم بخش مربوط به ارتباط با مشتریان در بوم مدل کسب و کار را مطالعه کنید.
تکنیک سوم: فروش راه حل به جای کالا
در مورد این تکنیک قبلا هم نکاتی را توضیح دادم. فروشندههایی موفق هستند که به جای فهرست کردن ویژگیهای محصولشان، از مشتری سوالهای خوب و مفیدی میپرسند تا خواسته مشتری را کشف کنند. این فروشندهها به دنبال این هستند که بدانند درد و رنج مشتری واقعا چیست؟
همین فروشندهها هستند که مثل یک مشاور دلسوز با مشتری صحبت میکنند و به او راهکار ارائه میدهند. این خدمت، از کالایی که قرار است به مشتری بفروشیم، ارزشمندتر است. به همین دلیل است که برخی از شرکتها به جای تیم فروش و یا فروشندگان، از عبارتی مانند مشاور فنی، مهندس فروش، و یا مشاور فروش استفاده میکنند. این عنوانها برآمده از همین فرهنگ است که ما قبل از این که فروشنده باشیم، باید به مشتریها مشاوره درست ارائه دهیم.
بعد از این که یک مشاوره جانانه به مشتری ارائه دادید، مطمئن باشید مشتری از شما خرید هم خواهد کرد. چون حالا دیگر مشتری شما حتی اگر بخواهد هم نمیتوانه از فروشنده دیگری خرید کند.
تکنیک چهارم: مدیریت زمان در فروش
یکی دیگر از تکنیک های فروش یک فروشنده حرفهای این است که او میتواند فرصتها را به خوبی تشخیص بدهد و آنها را طبقه بندی کند.
باید فرق بین مشتری واقعی و کسی که فقط برای کسب اطلاعات به سراغتان آمده را تشخیص بدهید. بعد از این کار، به راحتی میتوانید زمانتان را به مشتری اختصاص بدهید که از شما خرید خواهد کرد.
همچنین اگر در شرایط خاص ناچار شدید بین دو مشتری که قصد خرید دارند، یکی را انتخاب کنید، طبیعتا اولویت با مشتری وفادار و یا مشتری که قرار است با خریدش سود بیشتری به شما برساند خواهد بود.
دوستان در اینجا باید به یک نکته مهم هم اشاره کنم. تفاوت بین یک فروشنده حرفهای و یک فروشنده معمولی در نظر گرفتن همین جزئیات و ظرافتهای کار فروش است.
تکنیک پنجم: تشخیص مدل ذهنی مشتری
بدون تعارف و بدون برو برگرد، یک فروشنده حرفهای، مثل یک روانشناس میماند و میتواند به سرعت ذهن طرف مقابل را آنالیز کند. روانشناس مشتریتان باشید و او را بشناسید.
خبر خوب این است که این کار چندان هم که به نظر میآید سخت نیست. قبل از هر چیز، باید عاشق مشتریتان باشید و با علاقه به صحبتهایش گوش بدهید.
یکی از تکنیکهای جدید در پیدا کردن مدل ذهنی مشتری این است که یکی دو تا سوال خوب از او بپرسید و بعد به پاسخش دقت کنید و ببینید از چه عبارتهایی در صحبتهایش استفاده میکند؟
جملههای مشتری | مدل ذهنی |
من در اخبار شنیدهام که میگفت… | این مشتری احتمالاً دوست دارد ویژگیهای کالا را از زبان شما بشنود و در موردش با شما صحبت کند. |
من در باشگاهمان دیدهام که… | بهتر است به این مشتری کالا را از نزدیک نشان بدهید تا بتواند آن را آنالیز کند و خیالش از بابت چیزی که دارد میخرد راحت بشود. |
من جایی در مورد این محصول خواندهام که… | به این مشتری کاتالوگ اطلاعات محصول را نشان بدهید و چند دقیقه تنهایش بگذارید تا خوب کاتالوگ را بررسی کند. |
تکنیک ششم: کشف قیمتِ هدف مشتری
یک فروشنده حرفهای، در کمال احترام سعی میکند متوجه بشود که مشتری قصد دارد کالا را به چه قیمتی خریداری کند. این که با چه خلاقیتی این کار را انجام بدهید بستگی به کسب و کار شما و خصوصیات مشتری دارد که در آن لحظه با او در حال صحبت هستید و خود این کار یکی از تکنیک های فروش به شمار میرود.
اگر بتوانید کشف کنید که مشتری برای خرج کردن چه مبلغی با شما شروع به صحبت کرده، احتمال این که در نهایی کردن فروش موفق بشوید بسیار بالا میرود. در بعضی از کسب و کارها، مثلاً بنگاههای معاملات ملکی، پرسیدن این سوال از مشتری کاملاً عادی شده که «شما بگویید چقدر پول دارید تا ما بر همین اساس به شما پیشنهاد بدیم».
دیدگاهتان را بنویسید